داستان کوتاه سهیلاقدیری – زن کارتن خوابی که اعدام شد
«من سهیلا قدیری ۲۸ ساله هستم. هیچکس را ندارم. پدرم باران بود و مادرم سنگ، چرا که من روی سنگ و زیر باران بزرگ شدم. زندگیام را در خیابان گذراندهام. من یک زن خیابانی نبودم، سختیهای زندگی مرا به این روز انداخت. هیچکدام از کسانی که در جلسه محاکمه من نشستهاند نمیدانند تحمل سرمای زیر صفر دیماه، آن هم نیمهشب و بدون لباس کافی، یعنی چه»….
این سخنان از زنی است که در روز ۱۱مهر۸۹ بدون شاکی خصوصی و بدون اینکه کسی تقاضای قصاص او را کرده باشد، با درخواست دادستان در تهران اعدام شد. وی همچنین قربانی ازدواج اجباری بوده است که در سن ۱۶سالگی بهدلیل تن ندادن به آن، از خانه فرار کرد و به چرخه تباهی افتاد. نه کسی را داشت که برای اعدام نشدنش سماجت نماید توییت کند و کمپین راه بیندازد. نه حتی بیرون در زندان اوین کسی منتظر بود تا انجام اعدام را به اطلاعش برسانند. کسی بدن بی جانش را تحویل نگرفت و هیچ مراسمی به خاطر او برگزار نشد. سهم او از زندگی تنها چند متر طناب بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر