چگونه میتوان راندمان بالاداشت؟
یك پسر برای پیدا كردن كار از خانه به راه افتاده و به یكی از این فروشگاهای بزرگ كه همه چیز می فروشند در ایالت كالیفرنیا رفت.
یك پسر برای پیدا كردن كار از خانه به راه افتاده و به یكی از این فروشگاهای بزرگ كه همه چیز می فروشند در ایالت كالیفرنیا رفت.
مدیر فروشگاه به او گفت:
«یك روز فرصت داری تا به طور آزمایشی كار كرده و در پایان روز با توجه به نتیجه كار در مورد استخدام تو تصمیم میگیریم.»
در پایان اولین روز كاری، مدیر به سراغ پسر رفت و از او پرسید كه چند مشتری داشته است؟ پسر پاسخ داد:
«یك مشتری.»مدیر با تعجب گفت: «تنها یك مشتری؟ بیتجربهترین متقاضیان در اینجا حداقل ۱۰ تا ۲۰ فروش در روز دارند. حالا مبلغ فروشت چقدر بوده است؟»
پسر گفت: «۱۳۴،۹۹۹/۵۰ دلار.»
مدیر فریاد كشید:
مدیر فریاد كشید:
«۱۳۴،۹۹۹/۵۰ دلار؟ مگه چی فروختی؟»
پسر گفت: «اول یك قلاب ماهیگیری كوچك فروختم، بعد یك قلاب ماهیگیری بزرگ، بعد یك چوب ماهیگیری گرافیت به همراه یك چرخ ماهیگیری ۴ بلبرینگه. بعد پرسیدم كجا میرید ماهیگیری؟
پسر گفت: «اول یك قلاب ماهیگیری كوچك فروختم، بعد یك قلاب ماهیگیری بزرگ، بعد یك چوب ماهیگیری گرافیت به همراه یك چرخ ماهیگیری ۴ بلبرینگه. بعد پرسیدم كجا میرید ماهیگیری؟
گفت: خلیج پشتی، من هم گفتم پس به قایق هم احتیاج دارید و یك قایق توربوی دو موتوره به او فروختم.
بعد پرسیدم ماشینتان چیست و آیا میتواند این قایق را بكشد؟
كه گفت هوندا سیویك، من هم یك بلیزر دبلیو دی۴ به او پیشنهاد دادم كه او هم خرید.»
مدیر با تعجب پرسید: او آمده بود كه یك قلاب ماهیگیری بخرد و تو به او قایق و بلیزر فروختی؟»
پسر به آرامی گفت:
مدیر با تعجب پرسید: او آمده بود كه یك قلاب ماهیگیری بخرد و تو به او قایق و بلیزر فروختی؟»
پسر به آرامی گفت:
نه، او آمده بود یك بسته قرص سردرد بخرد كه من گفتم بیا برای آخر هفتهات یك برنامه ماهیگیری ترتیب بدهیم، شاید سردردت بهتر شد!»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر